آیهانآیهان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

آیهان فرمانروای ماه

آیهان کوچولوی پاک و شب های احیاء

سلام فرشته کوچولوی مامان وبابا، طاعات و عباداتت قبول شبهای احیای امسال، باباجون من و تورو برد امامزاده باراجین تا عبادت و شب زنده داری کنیم. و تو کوچولوی مؤمن من همه این سه شب رو از ساعت 10-11 شب تا 4صبح بی وقفه بیدار بودی و کلی نماز و دعا خوندی و زیارت کردی و ذکر گفتی. انقد وول میخوردی که من به زور میتونستم بشینم، لگدها و تکون هات از همیشه خیلی محکم تر و بیشتر بود، معلوم بود که حسابی مشغول عبادت بودی و تا برمی گشتیم می خوابیدی. تازه گمون کنم این اولین سالی بود که من هرسه شب احیاء رو بدون کوچکترین چرتی بیدار بودم و هر سه شب جوشن کبیر رو کامل خوندم. شاید خدا جون به خاطر اینکه تو فرشته کوچولوی مهربون تو دل مامانی هستی، به من هم اجازه دا...
2 شهريور 1390

هفته بیست و ششم تو دل مامان

سلام پسر نازنینم، امروز وارد ٢٦ هفتگی شدی. وزنت كمي كمتر از 900 گرم و طول بدنت از سر تا پاشنه پا حدود 35.5 سانتي متره. عصبهاي گوشت در حال تكاملند و واسه همین به صداهاي مختلف مخصوصاً صدای مامان و باباجون بهتر پاسخ مي دی. ريه هات در حال رشد هستند و با نفسهاي كوچولوت، یه کمی از آب استخری که توش شناوری رو تنفس مي كنی. کوچولوی نازم با این کار داری تمرین می کنی وقتی دنیا اومدی یه نفس جانانه بکشی. وزن مامان به ٦٠ کیلوگرم رسیده. راه رفتن و نشستن به مدت طولاني فشار زيادي به كمر و پشتش وارد مي كنه. لباس های قبلیم هی دارن تنگ و تنگ تر میشن و عوضش لباس های بارداریم که مامان جون جمیله برام دوخته، اندازه تر میشن. دیگه حسابی شبیه خانمای حامله شدم. قی...
1 شهريور 1390

نازنینم تو صدای مارو میشنوی و باهامون حرف میزنی

  سلام خوشگل مامان و بابا. الان چند هفته ست که گوش داخلیت کامل شده و تو همه صداهایی که ما میشنویم رو میشنوی. مهمتر اینکه تازه باهامون حرف هم میزنی و جوابمون رو میدی. هروقت که خوابی و من و بابایی دلمون برای شیطنت هات یه ریزه میشه و دلمون طاقت نمیاره، اسمت رو صدا میزنیم و ازت می خوایم تا بیدار شی و تو پسر نازنینم زودی بیدار میشی و با چند تا لگد و تکون کوچولو بهمون سلام میدی و لبخند میزنی. بعد من وبابایی شروع می کنیم به حرف زدن با تو نازنینم و تو هم جواب میدی. مثلاً امروز بابایی ازت پرسید اگه بعداً یه آبجی کوچولو برای خودت میخوای یه لگد بزن ولی تو ساکت بودی، بعد بابایی گفت اگه داداش کوچولو دوست داری لگد بزن و تو بازم ساکت موندی. بعد...
1 شهريور 1390

هفته بیست و پنجم تو دل مامان

سلام گل پسر مامان و بابا. با شروع ٢٥امین هفته از تولدت، وزنت حدود ٦٨٠ گرم شده. قدت از سر تا پاشنه پات حدود 34.3 سانتي متره. به همین زوديا كمي بافت چربي مياری و تپلی میشی. پوستت صاف مي شه و  بيشتر و بيشتر شبیه يه نوزاد كامل میشی. احتمالا الان دیگه میشه موهاي خوشگلت رو ديد كه هم رنگ و هم حالت گرفتن، ولی ممکنه رنگ و حالت موهاي نازت بعد از تولد تغيير كنه. مامانی حسابی زبر و زرنگ شده، همه ش خونه رو تمیز میکنه و غذاهای خوشمزه درست میکنه، انگار که یه عالمه انرژِی بهش تزریق شده. میگن همه اینا به خاطر هورمون محبته که با مادر شدن، مقدارش بیشتر و بیشتر میشه.     ...
25 مرداد 1390

آیهان کوچولوی موسیقیدان

بابا جون و من، از اینترنت برات کلی موسیقی موزارت و بتهوون دانلود کردیم و طول روز برات پخش می کنیم. آخه تو یه مقاله نوشته بود اگه جنین بهشون گوش بده بچه صبور و باوقاری میشه. حالشو ببری مامانی. ...
24 مرداد 1390

قصه آیهان کوچولوی قهرمان و مسابقه رادیویی

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. غروب یه روز گرم تابستون بود. تازه 6 روز از وسط تابستون گذشته بود. یه نی نی کوچولوی باهوش تو شکم مامانش داشت ورجه وورجه می کرد و واسه خودش آواز می خوند. اسم این نی نیه ناز آیهان بود. آیهان کوچولو تازه وارد هفته بیست و چهارمش شده بود و نیم کیلو بیشتر وزن نداشت. مامان و باباش هم خیلی دوستش داشتن. تازه، بعضی وقتا هم سه نفری می رفتن بیرون و قدم می زدن. القصه، اون روز هم طبق معمول هر روز رادیو قزوین داشت برنامه "جشن دل" ویژه افطار ماه رمضون رو پخش می کرد. این برنامه برای شنونده هاش دو تا مسابقه هم گذاشته بود. یه مسابقه تلفنکی و یه مسابقه پیامکی. مسابقه پیامکیش این بود که: این حدیث از کدام امام معصو...
22 مرداد 1390

آیهان خوش شانس، قهرمان مسابقه رادیویی

سلام کوچولوی خوش قدم و خوش شانس ما، امروز 11 امین روز ماه رمضانه و با حساب کتاب جدید دکترها، تو 23 هفته و 5 روزه هستی. یه نینی کوچولوی خوش شانس... رادیوی قزوین، از شروع ماه رمضان، از قبل از افطار برنامه ای پخش میکنه به اسم  جشن دل و هر روز یه مسابقه تلفنی داره و یه مسابقه پیامکی. سؤال پیامکی امشب این بود: " این حدیث از کدام امام معصوم است؟ نزدیکترین و سریعترین طاعت در ثواب ، پیوند با خویشان است. 1. امام محمد باقر (ع)  2. امام جعفر صادق (ع)  3. امام رضا(ع) " باباجون بدو رفت از اینترنت جوابو پیدا کرد و به اسم تو به رادیو پیامک زد، آخه خیلی دلش می خواست اسمتو از رادیو بخونن. منم بلافاصله بعدش به اسم خودم فرستادم، آخه نمی...
21 مرداد 1390

آتلیه آقای دکتر

سلام نازنین مامان، دیروز رفتیم آتلیه آقای دکتر تا اونم ببینه حسابی بزرگ و قوی شدی. صبح ساعت 9 از خونه راه افتادیم و تا برسیم مطب ساعت شد 12.5. وقتی رسیدیم کلی مامان و بابای دیگه قبل از ما تو صف بودن. حالا حالاها نوبت به ما نمی رسید، باباجون هم هنوز روزه شو باز نکرده بود، واسه همین رفتیم پارک ساعی تا هم ناهار بخوریم و استراحت کنیم و هم بازم یه سری به لاک پشت کوچولوهای بامزه بزنیم... خلاصه روزمون همینطور به انتظار گذشت تا اینکه بالاخره ساعت 10 شد نوبتمون شد و من تونستم صدای قلب مهربونتو بشنوم. 141 ضربه در دقیقه، وزنتم شده 571 گرم. و خدارو شکر سالم و قوی هستی و هیچ مشکلی نداری. تازه ماشاءالله رشدت از بس خوبه دکتر بازم سنتو بیشتر تخمین زد، این...
19 مرداد 1390