چهلمین روز تولد (قسمت دوم)
در پست قبل آمد که آیهان، فرمانروای ماه، روز چهلم تولد از یک خواب شیرین بیدار شد و پس از نرمش صبحگاهی روی تشک فرمانروایی برای مردم سخنرانی کرده و به مشکلات و مسائل آنان رسیدگی نمود. وی سپس دو مرتبه روی تشک خود بصورت سینه خیز گشت و گذار کرد و ... اینک ادامه ماجرا از زبان خودش:
آره دوستان، بابا و مامان جون برای امروز من خوابای زیادی دیده بودند. اونا قرار بود طبق فرموده مامان بزرگ محترمشون منو غسل روز چهلم بدن. از یکی دو روز قبل هم دستورالعملهای لازم رو گرفته بودند (چهل قاشق آب و...)، اما به هیچ کدوم عمل نکردن و اونی که خودشون بلد بودنو انجام دادن.
اول منو انداختن تو تشت فرمانروایی تا کلی واسه خودم آب بازی کنم.
منم که عاشق آبم و شنا کردن رو دوست دارم، از تشت به عنوان جکوزی استفاده کرده و خستگی یه روز کاری رو در کردم.
بعدش یه دوش گرفتم و اول سر و دوم سمت راست بدن و سوم سمت چپ بدن رو شستم و دومین غسل زندگیم اینچنین به پایان رسید.
پوشیدن لباسام که تموم شد، کریر فرمانروایی را مقابل تخت آماده دیدم. منو برده و روی مبل فرمانروایی نشوندند. به به چیا دیدم؟ کیک و شکلات و میوه و ...
**بقیه در ادامه مطلب**
بله، به مناسبت روز چهلم من، مامان و بابا قرار بود کلی به خودشون برسن و شکمی از عزا در بیارن و عکسای دونفری بگیرن خب، عب نداره. اونا هم دل دارن دیگه
من هم با ابهت فرمانروایی، مقابل میز ایستادم و چند تا عکس یادگاری گرفتم که دلشون نشکنه.
اما راستش بعد از یک روز سخت کاری حسابی خسته شده بودم و نیاز به استراحت داشتم.
با اینحال، چون بابا و مامان جونو خیلی دوست دارم، افتتاح کیک رو هم خودم انجام دادم و
------------------------------------------------
- امروز عرض تشک بازیت رو سینه خیز طی کردی.