دل نوشته 1
روزی تو از وجودم جوانه زدی، درست مثل جوانه زدن یک بذر. چیزی به سبز شدنت باقی نمانده و من عاشق دیدن سبز شدن تو هستم پسرکم. تو هر روز بزرگتر و بزرگتر می شوی و می بالی و من هر روز نحیف تر، درست مثل آن بذر. شاید روزی که تو تبدیل به یک درخت تنومند شده باشی دیگر از آن بذر نحیف چیزی نمانده باشد، هیچ مهم نیست، آن بذر تبدیل به کودی شده است که در تک تک شاخه ها و برگ های تو سبز شده است. دوست دارم آنچه که از من روییده است سبز باشد و شاد و پرفایده برای خود و دیگران. آنوقت مهم نیست که جسم من باشد یا نه. من در تک تک نفس های تو، در تپش های قلب مهربان تو زنده خواهم بود. سبز باش و بنده خوب خدا پسرکم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی