آیهان کوچولو در آتلیه خانم دکتر- خبرای خوب
سلام فرمانروا کوچولوی مامان، مامانی نمیدونی امروز مامانو چقدر خوشحال کردی، انگار که مامان امروز همه دنیا رو از خداجون هدیه گرفته. من بهت افتخار میکنم مامانی.
امروز خانم دکتر کلی خبرای خوب بهم داد. گفت که همه چیزت خیلی خوبه. سرت داخل لگن قرار گرفته و تازه خیلی هم پائینه و ممکنه زودتر به دنیا بیای، منو باش که فکر میکردم راحت تو دل مامان لم دادی و هی تمرین الاکلنگی و پروانه ای انجام میدادم و اصرارت می کردم که بچرخی، فدات بشم مامانی، ببخشید اگه بهت قر زدم، آخه میترسیدم سرت نچرخه و سزارین بشم و تو توی اولین لحظاتی که وارد دنیای آدم بزرگا میشی، تنها و غریب باشی.دلم می خواست تو اون لحظات سخت بعد از اونهمه سختی و فشاری که تحمل کردی، تو بغل مامانی آروم بگیری. تازه خانم دکتر گفت حسابی بزرگ شدی و وزنت ازون چیزی که سونوگرافی 2 روز پیش آقای دکتر نوشته بیشتره و احتمالا سه کیلو هستی. آره مامانی واسه همیناست که بهت افتخار میکنم، واسه اینکه بچه مؤدب و حرف گوش کنی هستی و خوب تغذیه کردی و بزرگ شدی و سرتم بردی پائین تا اگه خداجون اجازه بده طبیعی دنیا بیای. تازه خانم دکتر یه تصویر از سر وارونتو هم بهم داد. کلی هم از خط انگلیسی من تعریف کرد. منم امروز انقد خوشحال بودم که یک ساعت تمام تلفنی و حضوری داشتم برای بابائی شرح ماوقع می دادم.
هزار هزارتا بوس از لپ های تپلت عسل شیرین من
خداجون نگهدار تو و همه نی نی کوچولوها باشه عزیزکم