آیهانآیهان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

آیهان فرمانروای ماه

گشت و گذار

1390/7/15 22:37
481 بازدید
اشتراک گذاری

امروز بابایی جون که رفت دانشگاه، من و مامانی جون گرفتیم خوابیدیم. بعد 3-4 ساعت بیدار شدیم نشستیم پشت رایانه که یهویی دیدیم بابایی جون برگشت. نگو که کلاساش تشکیل نشده و برگشته. کلی سورپرایز شدم و ورجه وورجه کردم.نیشخند نشستیم دور هم و تصمیم گرفتیم ناهارو درست کنیم و بزنیم دل طبیعت. آخ جووون. مامانی و بابایی با کمک هم یه ماکارونی خوشمزه درست کردن و رفتیم سمت روستای زرشک. نشستیم زیر درختای گردو کنار جوی آب و حسابی خوردیم. بعدش هم دست همو گرفتیم و قدم زدیم، زالزالک چیدیم خوردیم، پروانه ها رو تماشا کردیم، ملخها رو دنبال کردیم، ازشون فیلم و عکس گرفتیم، دراز کشیدیم آسمون و ماه را نگاه کردیم و ... تازه یه گاو گنده هم دیدم، شیکم و پستوناش خیلی بزرگ شده بود و به سختی داشت راه می رفت. حتما یه خبرایی بود!!متفکر یهو مامانی جون گفت: این گاوه زنه یا مرده؟!تعجب به این سوتی مامانی آی خندیدیم، آی خندیدیم.خلاصه که خیلی خوش گذشت.لبخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)