گل پسر در تبریز
سلام پسر گلم، پریشب تو و مامان جونو راهی تبریز کردم. من موندم به کارام برسم ولی دلم همه ش پیش شماست. دیروز رفته بودین آخرین مصاحبه. مثل اینکه به مامان جون تقلب رسوندی و حسابی کمکش کردی مصاحبه خوبی داشته باشه. آفرین پسر دانشمند خودم. بعد از ظهر هم رفتین دندانپزشکی. دلت واسه مامان جون سوخته و حسابی ورجه وورجه کردی که دندونشو نکشن. ولی این دکترای بی رحم اصلاً بهت گوش نکردن. عب نداره، مامان جون دندون عقلو میخواد چیکار؟ ایشالا امشب راه میفتین بیایین خونه. من که دلم واستون تنگ شده. فکر کنم تو این مدت حسابی بزرگ شدی!! منتظرتونم. خیلی دوستتون دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی