اسم ناز پسرم
هنوز هم روی اسمت دودل بودیم مامان جون. ایندفعه بین دو اسم آرتین (پاک و مقدس) و آیهان (پادشاه ماه، زیبا و مشهور همچون ماه)!
صبح بعد از نماز قرار شد باباجون قرآنو باز کنه، اگه کلمه ای با مضمون سلطنت و ملک و پادشاهی یا قمر بود، اسمت رو آیهان بذاریم و اگه راجع به پاکی و تقدس نوشته بود، آرتین.
باباجون قرآن رو باز کرد و اولین کلمه صفحه باز شده، ملک بود و توی صفحه هیچ چیزی راجع به پاکی و تقدس نوشته نشده بود! (ولی مامان جون تو همون صفحه یکبار سماوات و یکبار خود سماء هم اومده بود)
بعدش رفتیم سراغ حافظ شیرازی و دو بار هم تفأل زدیم به دیوان خواجه حافظ، یک بار من و یک بار هم بابا جون، تو هر دو شعر کلی خسرو و پادشاه و ماه بود...
و این شد که اسم نازنین پسرمون شد آیهان، پادشاه ماه، زیبا و مشهور همچون ماه.
مامانی که ماه بود و بابایی هاله دور ماه، تو هم که چون پادشاه ماهی و ماه نورشو از تو میگیره میشی آفتاب زندگیمون.
آفتاب کوچولوی زندگیمون، همیشه سلامت و درخشنده باشی!