سلام کوچولوی نازنین مامان و بابا
سلام نازنین مامان و بابا، خوب و خوشی عزیز دلم؟ جات گرم و نرم و راحته؟ امروز بالاخره وبلاگی رو که بیشتر از یک هفته ست باباجون و من برات درست کردیم، برات خوشگل کردم و از امروز شروع می کنیم به نوشتن برای تو هلوی به به مون. کوچولوی ریزه میزه مامان، امروز شما، با حساب کتابای خانم دکتر 11 هفته و 1 روزه که اومدی تو دل مامان و خدا شما فرشته کوچولوی نازنین رو از آسمون زیبا و پربرکتش صاف گذاشته وسط بغل مامان. آسمان زیبای من، نعمت خوشگل خدا، امروز تو قرائت قرآن، رسیدم به سوره انعام. اولین آیه ش اینجوری شروع میشه: " ستایش خدای یکتاراست که آسمان و زمین را آفرید" من و بابا هم از خدا جون مهربون خیلی خیلی ممنونیم که تو آسمون زیبامون رو به ...
نویسنده :
آیهان فرمانروای ماه
19:29
هفته دوازدهم تو دل مامان
بازگشت از شمال و آزمون زبان مامان
22/2/1390: منجیل- لاهیجان (صبحانه)- رامسر - تله کابین رامسر (بام رامسر)- ناهار- دریاکنار- نور 23/2/1390: دریا کنار- پارک جنگلی نور (اسب سواری)- پارک و دریاچه الیمالات- ناهار- آبشار آب پری 24/2/1390: 25/2/1390: ...
هفته یازدهم تو دل مامان
نی نی خوش قدم و خرید خونه
خرید بنجامین برای کوچولوی نازمون
امروز با باباجون و ماماجون رفتیم نمایشگاه انسان و طبیعت، و برات یه درختچه بنجامین خریدیم. می خوام این بنجامین مال تو نازنینم باشه و همینجور که تو رشد میکنی اونم قد بکشه. ...
نویسنده :
آیهان فرمانروای ماه
19:25
هفته دهم تو دل مامان
اولین تصویر از فرشته کوچولو
امروز بالاخره تصمیم گرفتیم بریم پیش متخصص زنان تا مطمئن شیم که باردار هستم یا نه. علی جون (بابای نی نی) هم با اینکه بهش گفته بودم روی در مطب نوشته: " ورود آقایان اکیداً ممنوع"، کلی دلش می خواست که حتماً اونم باشه . واسه همینم امروز تهران نرفت و باهم رفتیم مطب . تو مطب خانم منشی پرسید: "مشکلتون چیه؟" منم گفم هیچی فقط احتمالاً باردارم! این شد که علی جون برامون کلی آب معدنی و آبمیوه خرید و خانم دکتر خوابوندم رو تخت .... یهویی خانم دکتر تصویر یه قورباغه کوچولوی نازو نشونم داد و گفت: " این سرشه، این دستاشه، این پاهاشه، اینم از صدای قلبش. می بینی خانم؟!! این سرشه، این.... رویانتون 8هفته و 2 روزشه. 18 آذر به دنیا میاد " منو بگو ....
نویسنده :
آیهان فرمانروای ماه
19:23