اولین انبه
باباجون خیلی دیر از تهران برگشت، نزدیک ساعت 10 شب. وقتی رسید ما خواب بودیم، آخه نمی خواستیم بیدار باشیم و همه ش دلتنگی باباجون رو بکنیم. ولی هینکه رسید خونه با اولین بوسه بیدار شدیم.
میدونی برات از تهران چی خریده بود؟ ...
انبه، اولین انبه ای که تو بازار اومده، اونم گروووون... آخه میدونه مامانی انبه خیلی دوست داره. باباجون ماهت چند بار هم همه جا رو گشته بود و پیدا نکرده نبود.
دست گلت درد نکنه باباجون که انقد دوستمون داری و به فکرمونی. عاشقتیم بیلیون بیلیون تا...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی