280 امین روز تولد-مسوولیت پذیری یک فرمانروا
1391/06/21
امروز داشتم در ممالک محروسه قدم میزدم که چشمم به البسه شور افتاد.
دریغ از حرکت و جنب و جوشی. به ذهن مبارکم رسید که شاید ملکه را فراموشی عارض شده و چنین سکونی بر البسه حاکم گشته. مسوولیت پذیریم حکم کرد که خود دست به کار شوم..
ساعتی دگر در بلندیهای قلمرو به صعود مشغول بودم که شی ای سفید بر جدار سرای یافتم.
گویا پادشاه را کسالت عارض گشته و فرصتی برای رفع این اشیای زاید از جدار نیافته بود. باز مسوولیت پذیریم حکم کرد که خود دست به کار شوم..
ساعتی چند بگذشت و باز در گوشه ای دیگر همیانی یافتم از آن ملکه مکرم. همی دانم که ملکه را فرصتی نیست تا زواید کیف را بیرون ریزد و آن را سبک نماید. بار دگر مسوولیت پذیریم حکم کرد که خود دست به کار شوم..
مسوولیت پذیری یک فرمانروای خوب حکم می کند که به اطراف و اکناف مملکت سر زده و تمام مشکلات و گرفتاریها را در گوشه گوشه قلمرو خود حل و فصل نماید. فرمانروا نباید از هیچ چیز غفلت کند، حتی از چیزی که عقل جن نیز به آن نمی رسد...
حقا که چنین فرمانروایی شایسته تقدیر و تشویق است. و چه تشویقی بهتر از هدایایی که یکی از بیشمار مریدان پادشاه در نمایشگاه پاییزه قزوین پیشکش فرمانروا کرد.
پس از سپری کردن روزی پر از تلاش و کوشش که عصر آن در نمایشگاه پاییزه گذشت، هیچ چیز چون خواب شبانگاهی به انسان آرامش به ارمغان نمی آورد. چه خوش گفت آن حاکم مطلق زمین و زمان:"و جعلنا نومکم سباتا و جعلنا اللیل لباسا و جعلنا النهار معاشا"