200 امین روز تولد- لواشک و طالبی
1391/04/03
امروز بعد از ظهر که از خواب پا شدم، خیلی خیلی گشنه م بود...
اولش طبق معمول رفتم سراغ پای داداش جون...
ولی سیر نشدم که نشدم...
ناگهان در تاریک و روشن خونه، فکری به سرم زد...
رفتم از یخچال لواشک های مامانی رو که مامان جون جمیله درست کرده، برداشتم و حسابی مکیدم...
ولی لواشک که شکم آدمو سیر نمیکنه، تا اینکه یهویی آقا میوه فروش با وانتش اومد تو کوچه و داد زد : "طالبی طالبی". منم جلدی رفتم و یه کوچولوشو واسه خودم خریدم، آخیشششش...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی