48 امین روز تولد
زندگی برای یه پادشاه خوب، همیشه سخت تر از مردم عادیه. منی که اینجور آروم و راحت خوابیدم...
برای رسیدگی به امور مملکت، هر روز صبح زود باید از خواب بیدار شم، هرچند که گاهی واقعا سخته...
بعد از یک صبحانه مفصل و نرمش صبحگاهی، سوار هلیکوپتر شخصیم میشم و چرخی در گوشه گوشه آسمان مملکتم میزنم، آخه یه پادشاه خوب باید بدونه تو مملکتش چه اتفاقاتی در جریانه. (صدای هلیکوپترم: تپ تپ تپ تپ...).
و کاملا حواسم هست که هیچ ایالت و ولایتی فراموش نشه...
* بقیه در ادامه مطلب *
بعد از کسب اطلاعات لازم و یک فرود عالی...
دوباره به قصر برمی گردم و روی صندلی پادشاهیم میشینم و بادقت به حرفای مردم و مشاورینم گوش میدم...
و اگر قصوری از جانب کارگزارانم رخ داده باشه، واقعا عصبانی میشم و تنبیهشون میکنم...
بعد از اینهمه مشغله، یک شنای عالی میتونه برای ادامه یه روز کاری پرتلاش، واقعا انرژی بخش باشه. توی استخر لم میدم و فارغ از همه مسائل از آرامش آب لذت میبرم...
حالا باید بعد از صرف یه ناهار خوشمزه، یه چرت کوتاه بزنم تا برای بقیه روز سرحال باشم...
--------------------------------------------------------------
مامانی امروز تو شیر خوردن رکورد شکستی، نیم ساعت پیوسته شیر خوردی، بعد بلافاصله بردیمت درمانگاه برای اندازه گیری قد و وزنت، تا خانمه بهت دست زد، شروع کردی به اعتراض، راستش مامانی با اون کادری که اون درمانگاه داره حقم داری...
وزن: 6500 گرم قد: 60 سانتی متر دور سر: 40.4 سانتی متر